شواهدی قوی وجود دارد که در یک سیستم بیولوژیک شبیه ما، #آگاهی بر یک پایهی متشکّل از کالبدشناسی (آناتومی)، شیمی و میدانهای الکتریکی گسترش مییابد.
اما سیستمهای کامپیوتری برای مشارکت و حمایت از فرآیندهای شناختی ما «برنامه نویسی» میشوند و داده های ورودی براساس توانمندی ما در فهم معنای اطلاعات مختلف، سازماندهی می شوند.
ما این داده ها را با استفاده از لگاریتم ها و فرمول های منطقی و ریاضیاتی و علمی پردازش می کنیم؛ لگاریتم ها و فرمول هایی که برای توصیف درک شناختی ما از جهان بیرون و درون، توسعه داده شدهاند.
عوامل مختلفی، توانایی خلق سیستم هایی با #آگاهی_مصنوعی – که قابل مقایسه و سازگار با آگاهی بیولوژیکی ما باشد – را محدود می سازد؛ مثلاً:
1⃣ سیستم ادراک حسّی ما، اطلاعات را با استفاده از مودالیته های حسّی بیولوژیکی در انسان، یکپارچه می سازد. در نتیجه سیستم های #هوش_مصنوعی را وا می داریم با ما در محدودیت های این مودالیته های حسّی شریک شوند.
2⃣ در حال حاضر تعامل با این سیستم ها، مقیّد به ظرفیت های حرکتی و ادراکی ماست.
3⃣ سیستم های کامپیوتری از طریق سوئیچکردن های الکترونیکی، قدرت های الکتریکی، و بر پایه تراشه ها کار می کنند؛ یعنی کاملاً متفاوت از شیوه های چارچوب سه گانه بیولوژی آناتومی و الکتروفیزیولوژیک و شیمی.
4⃣ سیستم های کامپیوتری با استفاده از سطوح بسیار پیچیده و سنگین پردازش موازی اطلاعات کار میکنند.
5⃣ سیستم های کامپیوتری با بکارگیری منطق های ریاضیاتی، برنامه نویسی می شوند. ولی مشخّص نیست که سیستم های پردازش بیولوژیک انسانی، بر هیچ شکلی از گونه های منطقی استوار باشد.
یکی از اعتراضات مهم که امثال جان سرل بر مدلهای محاسباتی و رایج در تولید سیستمهای هوش مصنوعی داشتند، این بود که نوروفیزیولوژی و بیوشیمی را نادیده میگیرند و صرفاً بر فرآیندهای پردازش اطلاعات تمرکز میکنند.
هرچند همانطور که پگل و کریستین (2017) توضیح دادهاند، سیستمهای هوش مصنوعی در توسعه های اخیر، جایگزینی معدنی از اجزای بیولوژیک آگاهی، شبکه های مصنوعی عصبی بجای نورون های سلولی، قدرت الکتریکی بجای نوروشیمیایی، و منطق فازی منعطف بجای دستورالعمل های برنامهنویسی براساس پروتئین و DNA را بکار می گیرند.
آیا میتوان منتظر چشمانداز جدیدی از تولید #آگاهی_ماشین بود؟
در این کتاب فهم تازهای از حیات ارائه شده که از نظر پیچیدگی (تکثر) برمیخیزد و تا گستره اجتماعی پیش میرود. به این منظور چارچوبی مفهومی را مطرح میکند که ساحتهای زیستی شناختی و اجتماعی حیات را به هم میپیوندد.
کتاب دو بخش دارد. در بخش اول نظریهای تازه را در سه فصل طرح میشود که بر اساس آن به ترتیب طبیعت حیات طبیعت ذهن و آگاهی و سرشت واقعیت اجتماعی بررسی میشود.
در فصل چهارم نظریه اجتماعی را به خدمت میگیرد تا به این پرسش پاسخ دهد که سازمان انسانی را چه میزان میتوان نظامی زنده تلقی کرد.
در فصل پنجم روی موضوع چالشها و خطرات جهانی شدن اقتصاد زیر چتر مقررات سازمان تجارت جهانی و سایر نهادهای سرمایه داری جهانی تمرکز دارد.
در فضل ششم پیامدهای کشف ژنوم روشمندانه تخلیل میشود.
در فصل هفتم درباره جهان در آغاز سده جدید و شرح ائتلاف سیاتل که متشکل از سازمانهای غیرحکومتی است بحث میشود.
تحقیقات جدید نشان میدهد که نوع ناشناختهای از سیناپس در زائدههای عجیب و مو مانندی که روی سطوح نورونها یافت میشود، پنهان شده است.
یک مطالعه بر روی موش ها نشان می دهد که ساختارهایی به نام مژک های اولیه در سیگنال دهی عصبی نقش دارند. به طور خاص، آنها به عنوان یک میانبر برای انتقال سیگنال ها به طور مستقیم به هسته عمل می کنند تا تغییراتی در کروماتینن (مجموعه ای که کروموزوم ها را تشکیل می دهد) ایجاد کنند.
این کشف به دانشمندان کمک می کند تا نقش این ساختارهای مرموز را در سلول های دیگر کشف کنند و همچنین به ما درک عمیق تری از عملکرد پیچیده مغز بدهد.
دکتر دیوید کلافام از موسسه پزشکی هاوارد هیوز می گوید: این سیناپس ویژه نشان دهنده راهی است برای تغییر آنچه در هسته رونویسی و ساخته می شود، و کل برنامه ها را تغییر می دهد.
این مانند یک داک جدید روی یک سلول است که دسترسی سریع به تغییرات کروماتین را می دهد که بسیار مهم است، زیرا کروماتین بسیاری از جنبه های سلول را تغییر می دهد.
مژک های اولیه را می توان دید که تقریباً از سطوح تمام سلول های پستانداران بیرون زده اند. برخی از آنها نقش های کاملاً درک شده ای دارند، مانند آنهایی که به حرکت در اطراف مخاط در ریه های ما کمک می کنند، اما در بسیاری از سلول ها، عملکرد آنها به خوبی شناخته نشده است.
در برخی موارد، آنها می توانند به عنوان آنتن دریافت سیگنال از محرک های خارجی عمل کنند. به عنوان مثال، در سلول های گیرنده نوری، آنها در پردازش نور نقش دارند.
تصور میشود که مژکهای اولیه بقایایی از ریشههای تک سلولی ما از میلیاردها سال پیش هستند، اما اینکه چه عملکردی در نورونها انجام میدهند، یک راز بوده است.
محققان می گویند به این دلیل است که آنها بسیار کوچک هستند و تشخیص آنها با استفاده از تکنیک های تصویربرداری سنتی دشوار است.
با این حال، پیشرفتهای اخیر، دیدن ساختارهای کوچکتر و ظریفتر را آسانتر کرده است، و تیمی به رهبری عصبشناس Shu-Hsien Sheu از آزمایشگاه Clapham's Janelia را وادار کرد تا نگاهی دقیقتر بیندازند.
محققان مطالعه خود را بر روی موش های بالغ زنده و نمونه های مغز انجام دادند. آنها از میکروسکوپ الکترونی پرتو یونی متمرکز برای مطالعه نورون ها با وضوح بالا استفاده کردند و مشخص کردند که مژک ها می توانند یک سیناپس (ساختاری که به نورون ها اجازه می دهد سیگنال ها را بین سلول ها مبادله کنند) با آکسون های نورون تشکیل دهند.
برای مرحله دوم تحقیق، محققان از یک حسگر زیستی جدید توسعهیافته با تکنیکی به نام تصویربرداری طول عمر فلورسانس (FLIM) برای مشاهده فرآیندهای بیوشیمیایی که در داخل مژک در موشهای زنده رخ میدهند، استفاده کردند.
این به تیم اجازه داد تا فرآیند گام به گامی را تجزیه کنند که به موجب آن ناقل عصبی سروتونین از آکسون بر روی گیرنده های مژک آزاد می شود. از آنجا، آبشاری از سیگنالها کروماتین را در هسته نورون باز میکند و اجازه میدهد تا مواد ژنتیکی داخل آن تغییر کند.
این تیم کشف خود را سیناپس "آکسون-سیلیوم" مینامد. سیگنالها باعث ایجاد تغییراتی در هسته سلول میشوند، پس میتوانند مسئول اجرای تغییرات طولانیمدت نسبت به آکسون-دندریت باشند. (اتصالات سیناپسی)
بنابراین سیناپس مژگانی ممکن است میانبری برای تغییرات ژنومی بلند مدت باشد.
گام بعدی در این تحقیق، نگاهی دقیق تر به گیرنده های دیگر روی مژک های اولیه عصبی است. به گفته محققان، این مطالعه فقط بر روی سروتونین متمرکز شده است، اما حداقل هفت گیرنده انتقال دهنده عصبی دیگر وجود دارد که تحقیقات بیشتر را ایجاب می کند.
پس از درک عمیقتر مژکهای عصبی، این تیم میخواهد نقش مژکهای اولیه را در سایر اندامها بررسی کند. درک دقیق تر از نحوه عملکرد بدن همیشه خوب است. مثلاً ممکن است منجر به توسعه داروهای درمانی هدفمندتر و تخصصی تر شود.
البته، ابتدا باید مشخص شود که سیناپس مژگانی وجود دارد و در مغز انسان به همان شیوه عمل می کند.
کلافام می گوید: هر چیزی که در مورد زیست شناسی می آموزیم ممکن است برای مردم مفید باشد تا زندگی بهتری داشته باشند. اگر بتوانید بفهمید که زیستشناسی چگونه کار میکند، میتوانید مسائل را اصلاح کنید.