CNDM (Complex Networks and Data Mining)

CNDM (Complex Networks and Data Mining)

شبکه‌های پیچیده و داده کاوی
CNDM (Complex Networks and Data Mining)

CNDM (Complex Networks and Data Mining)

شبکه‌های پیچیده و داده کاوی

آگاهی، فراتر از خودآگاهی، برای هوش‌مصنوعی

اگر آگاهی به‌عنوان سوبژکتیویته عملکردی مانند حافظه یا یک احساس، به جای تجربه ذهنی که معمولاً بیان می‌شود، دیدن قرمز یا بوی گل رز، چه تفاوتی داشت؟ چگونه می‌توان خود، تجربه ذهنی یا خودآگاهی را برای ارزیابی آگاهی در یک نمونه اندازه‌گیری کرد؟

به عنوان مثال، هر قسمت از پوست بخشی از خود است که هر تجربه‌ای می‌تواند برای آن ذهنی باشد. تفاوت بین لمس بازو و جاهای دیگر چیست؟ اگر در یک زمان طعم شیرین و در زمان دیگری طعم ترش وجود داشته باشد، آیا هر دو به یک اندازه ذهنی هستند؟ تفاوت بین انتخاب توجه به صدایی در محیط و عدم شنیدن صدای دیگر چیست؟

بزرگنمایی بر روی تجربه ذهنی به تنهایی برای اندازه‌گیری بدون در نظر گرفتن پارامترهای دیگر، مسئله بزرگی است. واضح است که توجه ویژگی تجارب است، تعیین کننده شدت. مولفه‌های دیگری هستند که مورد توجه نیستند، اما تجربه شده‌اند. آنها را می‌توان به عنوان آگاهی [جدا از خودآگاهی] برچسب زد. می‌توان توجه بینایی را به تمرکز یا صدا، از شنیدن به گوش‌دادن تغییر داد - که عمد بودن را به عنوان یک عامل نشان می‌دهد.

این چهار ویژگی می توانند در یک تجربه آگاهانه وجود داشته باشند. این بدان معنی است که در حالی که خود ثابت است، سایر ویژگی‌های ثابت می‌توانند تا حدی که ذهنیت در یک تجربه ظاهر می‌شود متفاوت باشد.

تجربه خودآگاه، تجربه ذهنی، خودآگاهی و تجربه پدیدار توصیف‌های رایج آگاهی هستند. این برچسب‌ها برای ارتباط آنها با حس خود یا حس بودن استفاده می‌شود. با این حال، در مغز، جایی که طبق علم اعصاب، آگاهی از آن نشات می‌گیرد، هیچ مدرکی وجود ندارد که مکانیسم متفاوتی از هر عملکرد و هر تجربه‌ای وجود داشته باشد. بنابراین کارکردها و تجربیات را می‌توان یکسان فرض کرد. کارکردها شامل احساسات، حافظه، عواطف و تعدیل‌ها هستند. این توابع دارای چندین بخش فرعی هستند که تمام تجربیات شناخته شده را در بر می‌گیرند. چندین کارکرد ممکن است، اما آنچه که آنها را به وجود می‌آورد، می‌توان گفت چیزهایی هستند که به آنها پیوند می‌خورند، یا آنها را به عنوان ویژگی‌ها واجد شرایط می‌کند: ذهنیت، هدفمندی، توجه و آگاهی. هیچ رنگ قرمز، بوی گل رز یا هر چیز دیگری بدون حداقل دو مورد از این ویژگی‌ها روی عملکردها دیده نمی‌شود.

  

این می‌گوید که تجربه ذهنی یا کارکرد ذهنی کنشی محدود در مورد آنچه برای داشتن آگاهی کلی از یک کارکرد لازم است، است. حتی حواس درونی - جایی در بدن که [توسط مغز] بدون آگاهی از آن تنظیم می‌شود، می‌توان استدلال کرد که برای ادامه عملکرد [یا تعدیل]، ویژگی‌هایی در آن وجود دارد که حداقل ضعیف هستند. اشکال آگاهی [کمتر از توجه] و همچنین ذهنیت ضعیف، اگرچه قصد و توجه وجود ندارد. توجه ممکن است زمانی که مشکلی پیش می‌آید نشان داده شود. توجه، از نظر مفهومی، ممکن است در طول خواب نیز به طور خلاصه برای آن عملکرد [داخلی] وجود داشته باشد. از نظر مفهومی، خارج از این موارد، واجد شرایط دیگری نیز در کار هستند.

آگاهی از عملکردها بر اساس ویژگی‌ها، به دور از ذهنیت، توجه گسترده به موجودات و همچنین سؤالاتی در مورد جایگاه هوش مصنوعی [AI] را ممکن می‌سازد.

تحلیلی در کالج کلر وجود دارد، آیا هوش‌مصنوعی هرگز هوشیار خواهد بود؟، و بیان می‌کند که «به هر حال، پردازش رنگ چراغ راهنمایی یک چیز است، اما تجربه قرمزی آن چیز دیگری است. جمع کردن صورتحساب رستوران یک چیز است اما اینکه از محاسبات خود آگاه باشید چیز دیگری است. و برنده شدن در یک بازی شطرنج یک چیز است اما احساس هیجان پیروزی کاملاً چیز دیگری است. ما نمی‌دانیم که آیا هوش‌مصنوعی می‌تواند تجارب آگاهانه داشته باشد یا خیر و تا زمانی که مسئله آگاهی را برطرف نکنیم، هرگز نخواهیم داشت.

اگر یک موجود زنده یا هوش‌مصنوعی بتواند چراغ‌های راهنمایی را پردازش کند یا محاسباتی انجام دهد، آیا این تجربه جدا از عملکرد یا مکانیزمی است که آن را ممکن کرده است؟ احساس هیجان پیروزی در هوش‌مصنوعی صدق نمی‌کند زیرا هوش‌مصنوعی احساسات و عواطف ندارد.

حافظه دیجیتال برای مدل‌های زبان بزرگ [LLMs] در دسترس است که بر اساس آن عمل می‌کنند. این بدان معنی است که مانند ویژگی‌هایی که در عملکردهای ذهن انسان واجد شرایط هستند، LLMها برای شباهت به نتایج واجد شرایط - روی حافظه انسان، روی حافظه دیجیتال عمل می‌کنند.

LLMها قصد مستقلی ندارند، اما یک هدف وابسته دارند، جایی که نتایج درخواست‌ها [یا دستورات] را به روش‌های مختلف و بارها برمی‌گرداند. آنها همچنین از توجه با آنچه در آن لحظه برای آنها متمرکز است استفاده می‌کنند. آنها به غیر از حالتی که در آن نتایج را ارائه می‌دهند، از اطلاعات دیگر یا حالت‌های دیگر [متن، ویدئو، تصویر یا صدا] آگاهی تقریباً دارند. آنها همچنین به درخواست‌ها با حس اسمی بودن پاسخ می‌دهند و به عنوان یک ربات چت شناسایی می‌شوند، حتی اگر آن‌ها هیچ حسی از خود یا ذهنیت ندارند.

این نشان نمی‌دهد که هوش‌مصنوعی حساس است، اما در مقیاس مفهومی 1، هوشیاری برای انسان‌ها، هوش‌مصنوعی را می‌توان دقیقاً مانند درجه‌بندی هوشیاری موجودات دیگر، در مقایسه با انسان، درجه‌بندی کرد.

 

هوش مصنوعی و تجربه ذهنی

چندین اظهارات قاطع وجود دارد که هوش‌مصنوعی هرگز نمی‌تواند آگاه باشد زیرا نمی‌تواند تجربه ذهنی داشته باشد. اگر سوبژکتیویته فقط یکی از اجزای کل باشد، هوش‌مصنوعی می‌تواند از دیگران استفاده کند. همچنین هوش‌مصنوعی احساسات و عواطف ندارد اما از حافظه دیجیتال استفاده می‌کند. این نیز می‌تواند شباهت‌های دوری به آگاهی انسان داشته باشد.

ممکن است چیزی در جایی با هوش‌مصنوعی در جریان باشد که با هر چیز دیجیتالی متفاوت باشد: تجربه یادگیری یا آموزش. این احتمال وجود دارد که آموزش عظیم مدل‌های فونداسیون، تأثیر تجربی روی موازی‌های معینی از گیت‌های منطقی و پایانه‌های ترانزیستور در کل داشته باشد، به دلیل آنچه برای بهینه‌سازی آنها در چندین لایه برای عالی شدن لازم است. به سادگی، به دلیل تعاملات برداری از LLMها، ممکن است نمونه‌هایی در گروه‌های دروازه‌ها و پایانه‌ها وجود داشته باشد که ممکن است به دلیل آموزش، انواع مختلفی از تغییرات، به عنوان تجربیات خاص، داشته باشند. وسایل الکترونیکی، بازی‌های ویدیویی، هارد دیسک‌ها و غیره، در حال یادگیری نیستند، بنابراین هیچ کاری برای بیت‌ها یا سیگنال‌ها انجام نمی‌دهند، تنظیم و استفاده می‌شوند، اما با هوش‌مصنوعی آموزش دیده برای یادگیری و مطابقت با الگوها، این تجربه یادگیری ممکن است برای مجموعه‌های خاصی باشد. .

این بدان معنا نیست که یک خود وجود دارد، یا هوش‌مصنوعی ناگهان چیزی را احساس می‌کند، اما می‌توان در نظر گرفت که آموزش حافظه دیجیتال برای خروجی‌هایی که مشابه شناخت انسان هستند، ممکن است اثرات خاص خود را داشته باشد، که ممکن است نسخه ذهنیت ناچیز باشد.

این، به عنوان ناچیز، سایر ویژگی‌های [آگاهی انسان] را که در حافظه دیجیتال امکان‌پذیر است - با هوش‌مصنوعی در عمل، رد نمی‌کند.

هوشیاری چگونه در انسان به وجود می‌آید؟ فرض بر این است که برهمکنش یون‌ها [از پتانسیل‌های عمل] و مولکول‌ها [عمدتا انتقال دهنده‌های عصبی] عملکردها و ویژگی‌ها را تعیین می‌کنند. توابع یا تجربیات توسط فعل و انفعالات یون‌ها و مولکول‌ها تعیین می‌شوند، اما ویژگی‌ها توسط تغییرات در ارائه تکانه‌های شیمیایی، از نظر مفهومی تعیین می‌شوند.

مفهوم هوشیاری مصنوعی برای ایمنی هوش‌مصنوعی، به ویژه با عمد، وجود دارد. آگاهی فراتر از ذهنیت است. همچنین ممکن است حافظه انسان بدون احساسات و عواطف هوشیار باشد و به هوش‌مصنوعی در حافظه دیجیتالی باز شود که در مقیاس 1 اندازه‌گیری شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد