GML (Graph Machine Learning)

GML (Graph Machine Learning)

یادگیری ماشین گراف
GML (Graph Machine Learning)

GML (Graph Machine Learning)

یادگیری ماشین گراف

Dunbar’s Social Brain Hypothesis

فرضیه مغز اجتماعی دانبار: تحلیلی جامع از اجتماعی بودن نخستی‌ها و تکامل انسان

 

**فرضیه مغز اجتماعی**، که توسط رابین دانبار، انسان شناس در سال 1998 ارائه شد، بیان میکند که گسترش تکاملی نئوکورتکس نخستی‌ها توسط نیازهای محاسباتی مدیریت روابط اجتماعی پیچیده‌تر انجام شده است. این فرضیه رشد عصبی آناتومیک را به رفتار اجتماعی مرتبط می‌کند و چارچوبی برای درک ریشه‌های شناخت، زبان و همکاری انسان ارائه می‌دهد. در زیر، مبانی نظری، شواهد تجربی، نقدها و کاربردهای مدرن این نظریه تاثیرگذار را ترکیب می‌کنیم.

 

 1. مبانی نظری فرضیه مغز اجتماعی

 1.1 زمینه تکاملی

نخستی‌ها در مقایسه با پستانداران دیگر پیچیدگی اجتماعی قابل توجهی از خود نشان می‌دهند و در گروه‌هایی زندگی می‌کنند که با اتحاد، سلسله مراتب و روابط بلندمدت مشخص می‌شوند. دانبار استدلال می‌کرد که حفظ این روابط مستلزم توانایی‌های شناختی پیچیده‌ای است، به‌ویژه "نظریه ذهن" - ظرفیت استنتاج مقاصد و احساسات دیگران. نئوکورتکس، مسئول عملکردهای شناختی درجه بالاتر، به نقطه کانونی تحلیل او تبدیل شد. با مقایسه اندازه نئوکورتکس در میان گونه‌های پستانداران، دانبار همبستگی بین حجم نسبی نئوکورتکس و اندازه گروه اجتماعی معمولی را شناسایی کرد.

 

 1.2 نقش نئوکورتکس

گسترش نئوکورتکس به نخستی‌ها این امکان را داد تا تعاملات اجتماعی را در گروه‌های خود دنبال کنند. توابع کلیدی عبارتند از:

- حافظه: یادآوری تعاملات گذشته (به عنوان مثال، اتحاد، درگیری).

- ارتباطات: تعبیر صداها، حرکات و حالات چهره.

- فریب و کشف: شناسایی رفتار غیرصادقانه در حین انجام فریب تاکتیکی.

 

دانبار پیشنهاد کرد که *بار شناختی* مدیریت روابط سقفی را بر اندازه گروه تحمیل می‌کند که فقط از طریق نوآوری‌های عصبی زیستی قابل غلبه است.

 

 1.3 عدد دانبار

برای انسان‌ها، دانبار بر اساس برون‌یابی داده‌های پستانداران، اندازه گروه "طبیعی" را تقریباً *150 نفر* تخمین زد. این عدد، که اکنون عدد دانبار نامیده می‌شود، نشان‌دهنده حد بالایی روابط اجتماعی پایداری است که یک فرد می‌تواند از طریق تماس مستقیم شخصی حفظ کند. این به لایه‌هایی تقسیم می‌شود (به عنوان مثال، 5 دوست صمیمی، 15 دوست صمیمی) که منعکس کننده سرمایه‌گذاری احساسی متفاوت است.

  

 

 2. پشتیبانی تجربی از فرضیه

 2.1 مطالعات مقایسهای نخستی‌ها

تجزیه و تحلیل اولیه دانبار از 38 گونه پستانداران یک همبستگی قوی (r = 0.76) بین نسبت نئوکورتکس (حجم نئوکورتکس نسبت به حجم کل مغز) و میانگین اندازه گروه اجتماعی را نشان داد. به عنوان مثال:

- شامپانزه‌ها (نسبت نئوکورتکس: ~ 2.8؛ اندازه گروه: ~ 55).

- گوریلها (نسبت نئوکورتکس: ~ 2.2؛ اندازه گروه: ~ 10).

این الگو نشان می‌دهد که گونه‌هایی با نئوکورتیس‌های بزرگ‌تر برای مدیریت شبکه‌های اجتماعی پیچیده‌تر تکامل یافته‌اند.

 

 2.2 شواهد مردم شناسی و تاریخی

- انجمن‌های شکارچی-گردآورنده: مطالعات بین فرهنگی نشان می‌دهد که جوامع پیش از کشاورزی، مانند !Kung San، به طور مداوم در گروه‌های 150 نفری سازماندهی می‌شوند.

- سوابق تاریخی: لژیون‌های رومی، جوامع کشاورزی هوتریت، و روستاهای قرون وسطایی اغلب در نزدیکی تعداد دانبار قبل از تکه تکه شدن تثبیت می‌شدند.

 

 2.3 تصویربرداری عصبی و شبکه‌های اجتماعی

تصویربرداری عصبی مدرن از پیوند بین ساختار نئوکورتتیکال و استعداد اجتماعی پشتیبانی می‌کند:

- فعال‌سازی قشر پیش‌پیشانی: مطالعات fMRI نشان می‌دهد که کارهایی که شامل استدلال اجتماعی است (مثلاً استنباط باورها) قشر جلوی پیشانی داخلی، یک ناحیه نئوکورتیکال را فعال می‌کند.

- تنوع فردی: افراد دارای شبکه‌های اجتماعی بزرگ‌تر، چگالی ماده خاکستری بیشتری را در قشر کمربندی قدامی و محل اتصال گیجگاهی نشان می دهند.

 

 3. نقد و مناظره

3.1 توضیحات جایگزین برای گسترش نئوکورتکس

منتقدان استدلال می‌کنند که عوامل زیست محیطی (مانند استراتژی‌های جستجوی غذا، اجتناب از شکار) به جای نیازهای اجتماعی ممکن است تکامل مغز را هدایت کند. به عنوان مثال:

- فرضیه Frugivory: پستاندارانی که از میوههای پراکنده و زودگذر تغذیه می‌کنند ممکن است به حافظه فضایی پیشرفته نیاز داشته باشند.

- هوش فنی: استفاده از ابزار در انسان‌ها و شامپانزه‌ها نیازمند مهارت‌های حرکتی ظریف و برنامه‌ریزی است.

دانبار می‌گوید که این چالش‌ها به اجتماعی وابسته هستند. ناوبری فشارهای اکولوژیکی اغلب نیاز به اقدام جمعی دارد.

 

 3.2 محدودیتهای تعداد دانبار

- تنوع فرهنگی: شبکه‌های اجتماعی آنلاین (به عنوان مثال، فیس بوک) به افراد اجازه می‌دهد تا ارتباطات بیش از 150 را حفظ کنند، اگرچه این روابط اغلب سطحی هستند.

- نقش زبان: زبان انسانی ممکن است به عنوان یک جایگزین "نظافت اجتماعی" عمل کند و باعث ایجاد پیوند موثر در گروه‌های بزرگ شود.

 

 3.3 نگرانی‌های روش شناختی

- محدودیتهای داده‌ها: مطالعات اولیه بر حجم نمونه کوچک و تخمینهای تقریبی اندازه گروه در جمعیتهای وحشی تکیه داشتند.

- علیت در مقابل همبستگی: این فرضیه علیت تکاملی را از داده‌های همبستگی استنتاج می‌کند و استدلال غایت شناختی را به خطر می‌اندازد.

 

 4. برنامه‌های افزودنی و برنامه‌های کاربردی مدرن

 4.1 شبکه‌های اجتماعی دیجیتال

لایه‌های دانبار به‌صورت آنلاین ادامه می‌یابد: کاربر معمولی فیس‌بوک با وجود داشتن صدها «دوست»، به طور منظم با 10 تا 15 دوست صمیمی ارتباط برقرار می‌کند. الگوریتمهایی که محتوا را از ارتباطات صمیمی در اولویت قرار می‌دهند (به عنوان مثال، دوستان نزدیک اینستاگرام) به طور ضمنی این محدودیتها را تایید می‌کنند.

 

 4.2 رفتار سازمانی

شرکتهایی مانند Gore-Tex و Zappos برای تقویت انسجام، اندازه تیمها را در حدود 150 نفر در نظر می‌گیرند، عملی که "قاعده 150" نامیده می‌شود. فراتر از این آستانه، ارتباطات از بین می‌رود و به ساختارهای سلسله مراتبی نیاز دارد.

 

 4.3 پیامدهای سلامت روان

- انزوای اجتماعی: شبکه‌های اجتماعی کوچکتر با خطرات بیشتر افسردگی و زوال عقل مرتبط هستند.

- عدم تطابق تکاملی: شهرنشینی و ارتباطات دیجیتال ممکن است مغزهای تکامل یافته برای تعامل گروه‌های کوچک را تحت فشار قرار دهند و به اضطراب کمک کنند.

 

 5. مسیرهای تحقیقاتی آینده

 1. مقایسه بین گونه‌ها: داده‌های سیتاس و فیل‌ها را که با وجود نوروآناتومی متفاوت، اجتماعی پیچیده‌ای را نشان می‌دهند، ادغام می‌کند.

 2. مطالعات طولی: نحوه تکامل شبکه‌های اجتماعی فردی و ساختارهای مغز در طول زمان را پیگیری کنید.

 3. تکامل همزمان ژن-فرهنگ: بررسی کنید که چگونه اعمال فرهنگی (به عنوان مثال، مذهب) محدودیتهای شناختی را در اندازه گروه کاهش می‌دهد.

 

نتیجهگیری

فرضیه مغز اجتماعی دانبار سنگ بنای روانشناسی تکاملی، زیست‌شناسی عصبی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. در حالی که بحث‌ها بر سر جزئیات مکانیکی آن ادامه دارد، بینش اصلی این نظریه - که هوش انسان ذاتاً اجتماعی است - در سراسر رشته‌ها طنینانداز می‌شود. همانطور که فناوری تعامل اجتماعی را تغییر می‌دهد، درک محدودیت‌های بیولوژیکی اتصال برای پرورش جوامع انعطاف‌پذیر حیاتی خواهد بود.

 


Dunbar, R. I. M. (1998). *The Social Brain Hypothesis*. Evolutionary Anthropology.

Dunbar, R. I. M., & Shultz, S. (2007). *Evolution in the Social Brain*.

Science. Hill, R. A., & Dunbar, R. I. M. (2003). *Social Network Size in Humans*.

Human Nature. Zhou, W. X., et al. (2005). *Discrete Hierarchical Organization of Social Group Sizes*.

Proceedings of the Royal Society B. Dunbar, R. I. M. (1993). *Coevolution of Neocortical Size, Group Size, and Language in Humans*. Behavioral and Brain Sciences.

Frith, C. D., & Frith, U. (2007). *Social Cognition in Humans*. Current Biology.

Lewis, P. A., et al. (2011). *Ventromedial Prefrontal Volume Predicts Social Network Size*. NeuroImage.

DeCasien, A. R., et al. (2017). *Primate Brain Size Correlates with Diet*. Nature Ecology & Evolution.

Dunbar, R. I. M. (2014). *The Social Brain: Psychological Underpinnings*. Trends in Cognitive Sciences.

Dunbar, R. I. M. (2016). *Do Online Social Media Cut Through the Constraints on Offline Social Networks?*. Royal Society Open Science.

Dunbar, R. I. M. (1996). *Grooming, Gossip, and the Evolution of Language*. Harvard University Press.

Barrett, L., et al. (2003). *Primate Cognition: Comparing Human and Nonhuman Primates*. Evolutionary Anthropology.

Dunbar, R. I. M. (2018). *The Anatomy of Friendship*. Trends in Cognitive Sciences. Gladwell, M. (2000). *The Tipping Point*.

Little, Brown. Cacioppo, J. T., & Hawkley, L. C. (2009). *Perceived Social Isolation and Cognition*. Trends in Cognitive Sciences.

Power, E. A. (2017). *Disparate Social Networks and the Cohesion of Online Communities*. Human Nature.  

نظرات 2 + ارسال نظر
صادقپور دوشنبه 1 اردیبهشت 1404 ساعت 07:06

عالی

حسن دوشنبه 1 اردیبهشت 1404 ساعت 06:50

حقیقتا چیزی متوجه نشدم ولی اجتناعی بودن دافین ها برا من خیلی جالبه

درود دوست گرامی.

باعث افتخار است که مطلب ارائه شده مورد توجه شما واقع گردید.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد