اخیراً مصاحبهای با عنوان The Ethical Puzzle of Sentient AI وجود دارد که در آن استادی گفت: «اما مسالهای هم وجود دارد که من آن را «مساله بازی» نامیدهام - این که وقتی سیستم به تریلیونها کلمه از دادههای آموزشی دسترسی دارد و با هدف تقلید از رفتار انسان آموزش دیده است، انواع الگوهای رفتاری که تولید میکند را میتوان با داشتن تجربه واقعی توضیح داد. یا، در عوض، آنها را فقط میتوان با این توضیح داد که هدف آن رفتاری است که یک انسان در آن موقعیت به آن پاسخ میدهد. بنابراین من واقعاً فکر میکنم که در مورد هوشمصنوعی دچار مساله هستیم، زیرا بعید است در موقعیتی قرار بگیریم که به وضوح بهترین توضیح برای آنچه میبینیم باشد – هوش مصنوعی هوشیار است. همیشه توضیحات جایگزین قابل قبولی وجود خواهد داشت. و بیرون آمدن از آن بسیار دشوار است.»
اگر یک انسان بالغ در محیطی رها شود که هیچ چیز آشنا نیست، شانس زنده ماندن بسیار اندک است، زیرا در تلاش برای دانستن چیزی که ممکن است باشد، ممکن است مضر باشد و به تلاش پایان دهد. اگرچه تاکید زیادی بر هوش طبیعی است، اما در نهایت به ذهن، آنچه دادهها رایج و دادههای موجود است. بسیاری از آنچه به عنوان هوش از آن یاد میشود، دادههای ادغام شده است. به عنوان مثال، پیدا کردن یک سوال ریاضی سخت در چند ثانیه، میتوان نتیجه را هوش نامید، اما روش انجام آن به عنوان دادهای در ذهن وجود دارد. این با دادههای موجود است که انسانها با جهان در ارتباط، با تجربیاتی برای گسترش هستند. دادهها [یا اطلاعات] موجود در ذهن تقریباً به اندازه توانایی دریافت ورودی [یا دادههای حسی] و پردازش آن مهم است. پردازش یا تفسیر در ذهن با آنچه از قبل در دسترس است انجام میشود. گاهی اوقات دادهها برای انسانها اساس وجود، نقشها و غیره است. رایانهها برای مردم مفید هستند زیرا به حجم عظیمی از دادهها دسترسی دارند. این دادهها به عنوان ابزاری برای انجام اعمال میشوند. با این حال، هوشمصنوعی دادههای [متن انسانی] دارد و مکانیزمی را برای آن اعمال میکند و کلمه بعدی را به روشهایی که از الگوی ارتباط انسانی پیروی میکند، پیشبینی میکند.
آنچه در مورد LLMها قابل توجه به نظر میرسد این است که چگونه آنها دارای نوعی وجود برای انسان هستند. حضور فیزیکی تنها وسیله وجود نیست. نوشتهها و پیامهای شفاهی وجود دارد. در دهههای اخیر، صداها و ویدیوها، به عنوان راههای دیگر، فراتر از حضور وجود دارد. هوشمصنوعی مولد میتواند تصاویر، افراد روی ویدیو و متون تازه تولید کند و برخی از کارهایی که افراد واقعی و نوشتهها انجام میدهند را انجام دهد. یک انسان واقعی میتواند صدای شخص دیگری را تقلید کند، لباس بپوشد، به طور مشابه بنویسد و هنگامی که به صورت دیجیتالی نمایش داده میشود، بدون در نظر گرفتن اطلاعات واقعی یا جعلی، ممکن است به عنوان شخص منتقل شود. کسانی که آن را میبینند ممکن است بدانند که یک انسان پشت سر است. وقتی هوشمصنوعی این کار را انجام میدهد، آیا کاری را انجام نمیدهد که انسانها بتوانند انجام دهند و همچنین جعل کنند؟
مشخص است که هوشمصنوعی نه میتواند احساس کند و نه احساسات دارد، بنابراین اغلب توسط برخی به عنوان هیچ رد میشود. هوشمصنوعی اگر قرنها پیش در دنیایی غیردیجیتالی به وجود آمده بود، شاید هیچ نبود. اما در دنیای دیجیتال محور، جایی که مردم در تماسهای ویدیویی، پیامهای صوتی و ارتباطات، چتهای متنی حضور دارند، ممکن است هوش مصنوعی به جمعیت دیجیتالی زمین اضافه شده باشد، نه جمعیت فردی.
متونی که مردم به صورت آنلاین می نویسند، تصاویر ویدیویی یا مصاحبههای صوتی دارای شعور و احساس نیستند، بلکه نشان دهنده مردم هستند و در اهداف آنها قدرت دارند. هوشمصنوعی در تقسیمات ذهنی مانند عواطف، ادراکات، تعدیلها، احساسات، احساسات، آگاهی یا احساس ندارد، اما دادههایی [یا حافظه] دارد که در مقایسه با حداقل انسان در تقسیم حافظه، کاملاً پویا است.
چیزی وجود دارد که هوشمصنوعی مولد هنوز برای بسیاری ناخوشایند است، اما در معنای وجود دیجیتالی، با استفاده از اینترنت، هوشمصنوعی در حال حاضر یک موجودیت است و مقررات آن را پیچیدهتر از نرم افزار معمولی یا وب سایتی میکند.